کد مطلب:33475 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:226
بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین در نوبت گذشته به شرح بیان كردیم كه امام علی (ع) نامه ی خود را خطاب به امام حسن (ع) نخست از توصیف خودشان آغاز می كنند. و خود را به اوصافی بسیار كلی وصف می كنند كه در واقع لازمه ی انسانیت هر انسانی است. سپس به توصیف فرزندشان كه مخاطب این نامه است، می آغازند: من الوالد الفان المقر للزمان المدبر العمر المستسلم للدهر الذام للدنیا الساكن مساكن الموتی و الظاعن عنها غدا از پدری فانی شونده، كسی كه در برابر روزگار سپر انداخته است، كسی كه عمرش به او پشت كرده است. در برابر گذشت زمان تسلیم شده است. كسی كه دنیا را می نكوهد. به جای مردگان و در خانه ی [صفحه 44] آنها نشسته است و فردا نیز به آنها خواهد پیوست. چنین كسی با فرزند خود سخن می گوید. الی المولود المومل ما لا یدرك السالك سبیل من قد هلك غرض الاسقام و رهینه الایام و رمیه المصائب و عبد الدنیا و تاجر الغرور و غریم المنایا و اسیر الموت و حلیف الهموم و قرین الاحزان و نصب الافات و صریع الشهوات و خلیفه الاموات. فرزندی كه آرزومند چیزی است كه آن را نخواهد یافت. پا در راه كسانی نهاده است كه پیش از او آمدند و هلاك شدند. گروگان ایام و آماج بیماری هاست، بنده دنیا و تاجر غرور است. بدهكار و اسیر مرگ است. هم پیمان اندوه هاست. همنشین بیماری ها و اندوه هاست، آماج آفات است، زمین خورده ی شهوات است، خلیفه ی اموات است. اینها اوصافی است كه امیرالمومنین (ع) برای فرزندشان برمی شمارند. در برابر هر وصفی كه برای پدر ذكر شده، دو وصف برای پسر آمده است. پیداست كه این توصیفات به امیرالمومنین (ع) و فرزند ایشان اختصاص ندارد. همه ی ما آدمیان زمین خورده ی شهواتیم، اسیر موتیم، ذلیل روزگاریم، سپر انداخته ی مشكلاتیم، در خانه ی مردگان نشسته ایم و به زودی به آنان خواهیم پیوست. آدمیان اگر چشم بگشایند، در می یابند كه این اوصاف، وصف همه ی مردمان است. خوب است كه پیش از تبیین و تشریح این اوصاف، به یك نكته ی كلی اشاره كنیم كه در این نامه آمده است و با بیانات قرآن در خصوص انسان نیز هماهنگ می باشد.
درس دوم 68/11/13
صفحه 44.
تعابیر ابتدای این نامه نزد كسانی بدبینانه جلوه كرده است
در نهج البلاغه تعابیر دیگری هم آمده است كه بدبینانه جلوه می كنند
این گونه تعابیر به ظاهر بدبینانه در قرآن هم واردست
این گونه تعابیر حاكی از بدبینی نسبت به انسان نیست، بلكه نوعی انسان شناسی واقع بینانه است
این اوصاف مذموم جزء فطرت انسان محسوبند
تاریخ نیز این انسان شناسی واقع بینانه را به ما می آموزد
بدی های انسان همیشه معلول محیط و اجتماع نیست
مجموع تاریخ بشر مقهور هیچ نیروی بیرون از تاریخ بشری نبوده است، لذا مجموع وقایع آن طبیعی است
تصرف خداوند در تاریخ همان خلق آدمیان است
دلایلی كه انسان را از قبول آن انسان شناسی واقع بینانه باز می دارند
تاریخ بهترین نمایشگاه طبیعت و فطرت انسان است
بهترین عبرت آموزی از تاریخ گذار از غفلت به خودشناسی است
آیا طبیعی دانستن بدی ها مبارزه ی با آنها را نفی می كند؟
انسان شناسی واقع بینانه انتظارات ما از انسان را تصحیح می كند
انبیاء انسان را بخوبی می شناختند و لذا در كار مبارزه با بدی ها و ابلاغ رسالت بسیار كامیاب بوده اند
مبارزه با بدی ها به معنای نفی موجودیت انسان و تقدیر الهی نیست
مبارزه با بدی ها هم خود امری طبیعی است
ارزیابی میزان توفیق انبیاء در اصطلاح بشر به تصویر ما از انسان بستگی دارد
مطالعه تاریخ درمانگر خود خواهی هاست
با مطالعه تاریخ، جهان طبیعی تر می نماید
آلیناسیون همان خود ناشناسی است